روي تخته سنگي نوشته شده بود: 

 

اگر جواني عاشق شد چه کند؟

 

من هم زير آن نوشتم:

 

بايد صبر کند.

 

براي بار دوم که از آنجا گذر کردم

 

زير نوشته ي من کسي نوشته بود:

 

اگر صبر نداشته باشد چه کند؟

 

من هم با بي حوصلگي نوشتم:

 

بميرد بهتر است.

 

براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم.

 

انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد.

 

اما زير تخته سنگ جواني را مرده دیدم...

 

 



تاريخ : سه شنبه 15 دی 1394برچسب:چشم گریان 9, | 12:28 AM | نویسنده : m3hrdad |
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد